مستوری در خواب گمشده
یک شعر قدیمی
حالیا جام جز سر
بس سینه ی من بنده ی بر
که یعنی تا شرمسار نمردهام
جنگ یعنی از دست دادنت
اتوبان همّت از رویم گذشت میکند
ساعت دقیقا بیست و یک و حدیث آرزومندی
حافظ در شعر دردی کشم
افتاده است
خیابان شاهین شمالی
خسته و کوفته
بدون غلطهای دستوری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر