۱۳۹۳ تیر ۶, جمعه


انار و عسل


 چه شعر‌ها می‌‌نوشتمت اگر
 سیب را گاز می‌‌زدیم
 چراغ می‌‌شدیم
 روبروی تنهایی
‌ خلق را
 قطار می‌‌شدیم
 به سوی سرزمین سرخ
 روایت می‌‌شدیم
 در شعر‌های ناظم حکمت و نقاشی‌های پابلو پیکاسو
 همچون انار و عسل
 یا
 جام جهانی‌ شده‌ام
 همه توپ را گم کرده اند
 در سر دارم بی‌ تو بمانم
 توپ را پیدا کنم و بنویسم
 شک‌ها و یقین‌ها را
 ایستاده در ساحل
 دلواپس در امواج
 بنویسم

۱۳۹۳ خرداد ۳۰, جمعه

یواشکی با زنبور احوالپرسی کردم


 وای چقدر دلم شعر بگم
 چقدر دلم بمیرم
 امید داشتم امیدوار نباشم
 من نامی‌ داشتم
 انگشتی   اثر انگشتی
 چیزی شبیه مملی
 شبیه چیزی از صورتم لخت می‌‌شود
 لخت می‌‌شوم
 خودکشی با توهم کج کرده است
 تو
 هم
 نبودنی
 از سیب خوردنم
 کوتاه ‌ست مرگ لجوج
 یا می‌‌شود
 خاتون را خواب دیده باشم
 خوابیده روی اسمم
 عصا روی نیستنم
 غمگینی نبودنم در چشمانت
 از مجسمه‌های شکستن
 می‌‌خواهم عروسکم را بازی گردانم
 دلم  های  را
 بزرگوار نمی‌شوی ؟
 دروغ
 گوی جادوی جدی
 طنازی چوب کبریت / رقص دود
 با خودم فرق داشته باشم
 جسمانی‌ توی پیاده رو‌ها
 ترا عشق سالهای وبا
 انتظار نمی‌‌کشم
 دریا روبرویم
 مصمم شده ام

۱۳۹۳ خرداد ۲۳, جمعه

فریاد آهنی


 سطرهای ناگفته ی منی
 ابزار آهنی
 جریان شعر
 با مرگ تعریف می‌‌شود
 ‌ای متفاوت
 قیام واژه‌ها تویی
 من کارم
 تو نانی
 کجاست آزادی
 ابزار آهنی
 در مزرعه
 در کارخانه
 جریان زندگی
‌ با شعر تعریف می‌‌شود
 ای جاودانگی

۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

اجرای پری


 شادی دیگری برای نوشیدن دارم
 از نوشتن بیدارم
 سقف بالا می‌‌رود
 انزوای چسبناک خودم
 رختخواب سوم رفتارم
 ناب را دیدم
 در انجماد دو بازو
 در انعکاس یک بوسه
 مسافت کوتاهی میان یخ‌ها
 گیلاس می‌‌تراود
 از سکوی آشپزخانه زنی‌ نیست
 دید می‌‌زنم
 زنگ می‌‌زند
 صفر‌ها و خواب‌ها را می‌‌شمارم
 دارد برای خودش ظرفیت می‌‌شود
 دو یا سه ساعت دیگر
 اگر سیب و پرتقال و خیار نباشد
 اگر آشپزخانه‌ای نباشد
 نشنیده گرفتم
 نامه رسان تو شدم