۱۳۹۳ مهر ۴, جمعه


تیغ از من نمی‌‌رفت


 اینجا منم
 کوچه پس از کوچه وای باریدن
 هیچ مگو
 می‌‌خواستی‌ تنم را عکسانی باشی
‌ صندلی خالی‌ کنارم جای هیچکس نیست
 جای مردمک‌های منم
 من نبودم
 پرده آبی‌ کنار نمی‌‌رود آینه
 سه تار از آیه‌های جیبم
 می‌‌روم تا خودم
 من هدهدم حضور برگه‌ آزادی
 از دو سال زندان بابایم آرزوست
 مامان گفته از امروز مرد خونه منم
 چند ساله بودی
 توی کدام خیابان نفس می‌‌کشیدی
 خط خطی‌ روی شیشه
 صدا دار می‌‌آمدی
 تصور خواهی‌ کرد صدا را
 سفره ی انتظار می‌‌کشیدم
 اینجا منم
 می‌‌شنوم
 می‌‌بوسمت

۱۳۹۳ شهریور ۲۸, جمعه

۱۳۹۳ شهریور ۲۱, جمعه



مانیفستی برای برای

 خودکار توی لیوان
 خود شما
 کار شما توی وان لیز می‌‌خورد
 خورده را
 قند کمانه می‌‌کند
 گمان نمی‌‌کردم شما باشید
 ابرو کشیدگانیم
 راست و چپ
 دیوار جای صبحانه
 خخخخخ

۱۳۹۳ شهریور ۱۴, جمعه



ماچ نوشتاری

 سلام
 ساعت خوب
 اینجا خوب
 اینجا دور
 نوشتنی نوشیدنی
‌ است است نیست
 اتاقی به شکل هفت را تصور کن
 دیگر چه انتظاری از خودت داری
 خیلی‌ نگاهت وقتی‌ دیزی می‌‌خوردم می‌‌خوردم
 از نشانه شناسی
‌ از مخاطب
 از از
 ۹ شب تا ۱۰ صبح بیزارم
 کنارم هستی
‌ دارم را ندارم
 پیاز کردگی
 مرز‌ها
 بسته