۱۳۹۳ آبان ۹, جمعه



ارباب حلقه‌های حلق

 گنجشک روی سیم
 پنجره رسوا شده است
 چاه و بهار نفله می‌‌شوند
 کبریت بی‌ خطر روی میز
 خطر چوب سوم است
 دهانش میم را می‌‌سازد
 داشتم خودم می‌‌شدم
 وقتی‌ زنگ نمی‌‌زنی‌
 نام نمی‌‌دهی‌
 به چه درد می‌‌خورم
 اکسیژن به چه درد می‌‌خورد
 نشاط را بساز
 با روی میز
 نوشته ی خطر
 خ
 دم

 

۱۳۹۳ آبان ۲, جمعه




برگشت توی آینده


 دو جریان
 دو نیمکره
 دو پیرا‌هن
 صندلی را کنار کشیده‌ام
 مخاطب عوض شده
 ریش در آورده
 ما
 لام از الف قابل تشخیص نیست
 روباهٔ دارد عوضی‌ می‌‌میرد
 بوی چیزهایی‌ که توی آشپزخانه داشتیم
 هزار سال دیگر فهمیده اند
 بلوط چشم در می‌‌آورد معجزه است
 خروس خوان
 در آورده



۱۳۹۳ مهر ۲۵, جمعه



 می‌ خواهم ببینمت
 با بینی‌‌ام
 بی‌ رحمی
 آسفالت می‌‌شوم
 تو مرسدس بنزی
 سرم روی شیشه
 اتوبوس شده‌ام
 بوس شده‌ای
 پاکوبان دست احترام می‌‌فرستد
 پیرا‌هن قشنگت
 دست سیاه دارد نی
‌‌ خود ویرانگرم
 ده تا دوست دارم
 ترازوی فرد
 وجود خارجی‌ ندارد
 افتخار به شازده
 کبریت الاغ داشت باشد
 ما دست داشت باشیم

۱۳۹۳ مهر ۱۸, جمعه



من اگر به دریا سنگ بزنم
 به عشق سنگ زده‌ام
 چرا مردی
 چرا خشکیدی
 چرا فرو پاشیدی


۱۳۹۳ مهر ۱۱, جمعه



توی خودم


 ما نمی‌‌رفتیم
 من نه آنم که مرا برانا
 اشتباه خوانده بودندی
 ما سرخ پوشان دل‌ از دست داده ایم
 پیچ‌ها را نگاه
 مار می‌‌شوند
 می‌‌توانستم یک قوری چای
 با کمانه ملامت می‌‌کشیدم
 تا آبروی جانانه می‌‌تراشید
 پای راست مرد توی گچ است
 دو نفر موی خود بسته
 می‌‌نوازندش
 ماه می‌‌زند بیرون
 دزد می‌‌شوند
 چه اتفاق فاحشه ای