توی خودم
ما نمیرفتیم
من نه آنم که مرا برانا
اشتباه خوانده بودندی
ما سرخ پوشان دل از دست داده ایم
پیچها را نگاه
مار میشوند
میتوانستم یک قوری چای
با کمانه ملامت میکشیدم
تا آبروی جانانه میتراشید
پای راست مرد توی گچ است
دو نفر موی خود بسته
مینوازندش
ماه میزند بیرون
دزد میشوند
چه اتفاق فاحشه ای
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر